یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو …
ساده و کوتاه تنها همین دو کلمه :
برگرد ، دلتنگم

چقدر دیر یادش آمد خدا …

که ما قسمت هم نبودیم !

 غربت آن نیست که تنها باشی
فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب
در به در ، در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل
در میان همه کس یکه و تنها باشی

 کاش صبحِ گشایش چشمانم به خورشید

نگاهت زودتر بیاید و بنشیند پای سجاده دلم ،

درست وقتی که خدا هم ضربان عشق پاکم را حس می کند

سال هاست دلم

در چشم تو زندانی ست

و من درآن اتّفاق ساده

جا ماندم :

برخورد دلم با نگاه تو

در بزرگراه عشق

یادت هست ؟!

من هنوز هم نمی دانم

مقصّر چشمان تو بود

که یکطرفه می آمد

یا قلب من

که تصدیق نداشت !

خورشید بتابد یا نتابد
ماه باشد یا نباشد
شب و روز من یکی شده
فرقی ندارد برایم
همه چیز برایم رویا شده
عشق تو برایم آرزو شده
به رویا و آرزو کاری ندارم
حقیقت این است که دوستت دارم !

گنویک

گفت : بزن به سلامتی پت و مت

گفتم : حتما به خاطر اینکه خنده دار بودن

گفت : نه بخاطر اینکه تا تهش با هم بودن

دوری کن  از معشوقی که ..

اسم هرزگی هایش را بگذارد " آزادی " ..

اسم نگرانی هایت را بگذارد " گیر دادن" ..

و برای بی تفاوتی هایش" اعتماد داشتن" ...

را بهانه قرار دهد .

تمام خاطراتمان را “مرور” کرده ام
زیر همه ی اشک هایم “خط” کشیده ام
همه ی صبرم را “حفظ” کرده ام
فقط ...
دعایم کن که در “امتحان” نبودنت “رد” نشوم !

        دوستت دارم ...

                            و این حرف کمی نیست ، اگرچه حرف های کمی دارد !

چه لحظه ی زیبایی ....

درد شیرینی دارد جانم

تولدت است امروز ...

کاش میتوانستم بغلت کنم ......

کاش در آغوشت میبودم و میگفتم تولدت مبارک......

حیف ...حیف ...حیف

ولی بازم تولدت مبارک

وقتــــــی " رفتــــــی " تا آخــــــر " بــــــرو " . . .
وقتــــــی " مانــــــدی " تا آخــــر " بمــــان " . . .
ایــــــن " تــــــن " خستــــــه اســــــت ... !
از نیــــــمه رفــــــتن ها ....
از نیــــــمه مانـــــدن ها ....

كاش ميشد با شقايق حرف زد

كاش ميشد آسمان را لمس كرد

كاش ميشد مثل يك غنچه شكفت

كاش ميشد زندگي را گرم كرد

كاش ميشد تا بباري مثل ابر

كاش ميشد سبز باشي چون درخت

كاش ميشد واژه واژه شعر شد

كاش ميشد از قفس آزاد شد

كاش ميشد عشق را تقسيم كرد

كاش ميشد عشق را تفسير كرد

وقتی تو نیستی ...

شادی کلام نامفهومی ست !

و “دوستت می دارم” رازی ست

که در میان حنجره ام دق می کند

و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟

اینجا که ساعت وآیینه و هوا ... به تو معتادند

می دانی

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

بگذار منتـظـر بمانند !!!

هـــــــــــی فلانی



زندگی شاید همین باشد



یک فریب ساده و کوچک



ان هم از دست عزیزی که…



زندگی را جز برای او و با او نمیخواهی!!!

خــدایا دیـــــدی ...؟کلی بـــــاران فرستادی ، تا این لکه ها را از دلـــم بشویی ...

من که گــــفته بودم لکه نیست ... زخــم اســــت....زخـــــــم...

طنــاب را دور گــردنش انداختــند ! گفتنــد :آخـــرین آرزویت چیســـت؟
گفت : دیدن عشـقــــــــم !
.
.
.
.
.
.
.
گفتنـــد:خســـته اســت تـا صبـــــح برایــت طنـــاب بافتـــه

هر نفـــس 

آنکه باید بسوزد و بسازد         منم

آنکه دائم بی تو میسوزد          منم

آنکه خموش است و میسوزد    منم

آنکه آتش زد به قلبم                تویی

شبی پرسیدم از او              بی قراری؟

غیر از من کسی را           دوست داری؟

سرش را با خجالت زیر       انداخت

میان گریه گفت                آری   آری

                             آری

پسر :♥ قلبم ♥

سلام.

لطفا دو عشق نو شکفته یه ابراز علاقه رو از هم دریغ نکنین.

تازه دنیای هردوتون داشت عوض می شد.

یه دوست دارم. کلی ادم رو عوض میکنه

پس جواب همدیگرو بدید.

اگر کسی یادت نکرد ، تو یادش کن...... شاید او تنها تر از تو باشد

دنیایت بودم دنیایم

نمی دانستم دنیایم اینگونه دنیاییست، دنیایم

چه بگویم از خدایان دنیای دنیایم که اینگونه دنیایم را خار نمود، دنیایم

دنیایم را پوچ مکن که دنیایم تویی، دنیایم

دنیایم دیگر دنیای خودم نیست، دنیایم

نمی دانم چه دنیایی شده دنیایم، دنیایم

دیگر بس است دنیا، دنیایم

دنیای تورا می خواهم از دنیایهای عالم، دنیایم

میخواهم تو دنیایم شوی، دنیایم

بگذار تا در دنیای دنیایم بمانم، دنیایم

که دنیایی از دنیایت پاکتر نیافتم، دنیایم.

صبح شد

پاکت های سیگارم تمامی ندارد

می سوزد بر سوزش رگهایم

بازوانم دیگر توان سوختن خاموشی سیگارهایم را ندارند

دیگر کجا را گورستان سیگارهایم بدانم

خورشید بیدار است

چشمانم رنگ سرخی سیگار هایم را دارد

نیکوتین های سیگارم رگهای خونینم را به اسارت گرفته اند

تو را می خواهم تا با وجود پاکت، رگ های خونینم را از اسارتش در آورند

اسارت کافی است

تورا می خواهم

بیا و وجودم را رنگی کن

سرخی نمی خواهم

سبزم کن تا شکوفه های عشق بر رگ هایم جوانه زند

می توانی آیا؟؟؟

کمی از کودهای وجودت را میخواهم

میخواهم خودت را با خودم پیوند زنی

نه آن پیوند

آن پیوند دیگر

خوابم می آید

بگذار در وجودت ارامشی پیدا کنم

وجودت را به من بده تا وجودم را به وجودت ریزان کنم

دوستت دارم تا ابد

یادگاریت را بر تنه وجودم حک کن

چه میخواهی حک کنی

دردم پایانی ندارد

طنین

خدایا بغض در وجودم ریشه کرده

چشمانم رودی بر گونه ام جاری کرده

رگهای پاره پاره ام جلگه ای خونین سامان کرده

گلبول های قرمزم مانند ماهی های سفره ی هفتسین میمانند

سال نو دیگر گذشت

ماهی ها چه می خواهید از دلم؟

رگهای پاره پاره ام دیگر جایی برای ماندنتان ندارد

دلم می خواهد رنگی تازه بگیرم

دیگر جز سیاهی رنگی نمی بینم

آه ه ه ه ه ....

چه دنیای تاریکی

حالا می توان تباهی ام را دید

نمی خواهم کسی جز تو مرا ببیند

طنینم به ارش رسیده

نمیدانم چرا؟؟؟

چنین آرامشی در وجودش پیداست؟

فقط گوش هایم مانده

تا طنین طنینم را بشنوم

خدایا خداوندا

نمی خواهم بیاید روزی

که

طنینی از طنینم را نشنوم

رویایم را از تو می خواهم

خدایم

دوستت دارم تنها دنیای من

اگر بازهم نباشی این راحت ترین وسیله ی

نزدیک شدن من به توست....

-دوستت دارم+